سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خوش به حال شتران !!

ارسال  شده توسط  نغمه انتظار در 87/5/5 4:47 عصر

                                                        به نام او

تا حالا شده آرزو کنید که کاش شتر بودید !!!

من بعد از خوندن این نامه چنین آرزویی داشتم ! آهی که کشیدم و با حسرت گفتم خوش به حال شتران ! البته شتران این نامه !

حیوانات را به دست چوپانی که خیر خواه و مهربان ، امین و حافظ که نه سختگیر باشد و نه ستمکار ، نه تند براند و نه حیواننات را خسته کند بسپار و به او سفارش کن :

بین شتر و نوزادش جدایی نیفکند ، وشیر آنرا ندوشد تا به بچه اش زیانی وارد نشود در سوار شدن بر شتران عدالت را رعایت کند و مراعات حال شتر خسته و زخمی(که سواری دادن برای او سخت است)را بنماید . آنها را در سر راه به درون آب ببردو از جاده هایی که دو طرف آن علفزار است به جاده ء بی علف نکشاند و هر چند گاه شتران را مهلت دهد تا استراحت کنند و هرگاه به آب و علفزار رسید ، فرصت دهد تا علف خورند و آب بنوشند .

این نامه25 نهج البلاغه از امیرالمؤمنین در زمان حکومتشان به یکی از ماموران مالیاتی است!

کاش شتر بودم ولی در حکومت علی !

سنگ بودن در حکومت معصوم می ارزد به تظاهر به آدمیت در این زمانه چرا که در خیال خام خویش می اندیشیم که انسانیم ولی نمی دانیم قلبمان در ظلمات این زمانه از سنگ سخت تر شده !

چقدر این گونه مهربانیها در این زمانه غریب است حتی با آدمها چه برسد به حیوانات!

خداوندا زمین مهربانی را از یاد برده !

مهربانا! تشنه ایم و در عطش ظهور تجلی محبتت می سوزیم !

اللهم عجل لولیک الفرج

 


تا وصال دریا

ارسال  شده توسط  نغمه انتظار در 87/4/1 1:15 عصر

 

آب باید شد و چون آب زلال 

رود بایدشد و چون رود روان

تا وصال دریا یک قدم فاصلهء همت ماست


غم را ترانه ایست ماندگار

ارسال  شده توسط  نغمه انتظار در 87/2/30 2:55 عصر

 

 غم را ترانه ایست ماندگار که قلب هستی را سوگوار می کند !

وشب را تداومی است دردآور که دل را در تمنای نور پرپر !

دلم تنگ است و کوچه گرد شهری شده که به وسعت تاریخ اندوه را تجلی بخشیده!

در کوچه های این شهر باید سنگین قدم برداشت مبادا خاطره مهربانترین قدمهای تاریخ را لطمه ای رسد!

در های خانه های این شهر عصارهء صداقت هستی به صدا در آورده و این درهایند که در شرم بی صدایی اهل خانه شان می سوزند!

لحظه لحظهء مدینهء پیامبر با تو نجوا می کندو تو هستی که بعد از قرنها بیصدا می گریی و نجوایش را پاسخ می گویی !

آری آرام باش بی صدا . . . مبادا همسایگان صدای ناله ات را بشوند !!!

آرام باش مبادا خواب فرعونها و قیصرها و ضحاک های عالم آشفته شود !

چرا دردها و زخمهای عمیق بشریت را به یادش می آوری ! مگر نمی بینی که به تزریق مخدر مستکبران خو کرده !

آنقدر مورفین بی غیرتی و بی حسی وجودش را انباشته که خودش را ، زندگی را و دلیل بودنش را . . . . فراموش کرده !

آرام باش  . .  بی صدا ناله کن ! . . .

هق هق فریاد های بردگان و مستضعفان تاریخ را در گلو خفه کن !

 اما درد ، سخت تر از این حرفهاست! مگر نمی بینی که ساحران طاغوت، گوشهای آدمیت را گرفته اند ، مبادا که ندای حقیقت قلبشان را دگرگون سازد!!

و ستم پیشگان این یاران شیطان! زمین را به آلودگی خویش آراسته اند و آنقدر زشتیشان را در نظر انسانیت زیبا جلوه داده اند که خاطره آسمان را از یاد ببرد و از جنس زمین شود!

دلم تنگ است برای لطافت هستی که قلب خویش را سپر خنجرهای نفرت شیطان کرد تا برای امت آخرین پیامبر در کویر تاریک دنیا نور ولایت باقی بماند!

و عالم باید در دلتنگی پاره تن پیامبر بسوزد ! و در حسرت نغمهء آسمانی صدیقه طاهره بمیرد!

ای خالق عشق ! باور کن دنیایت بی فاطمه(س) خالی است !

و تسلیتی برای این داغ عظیم نمی شناسم! جز ترنم قدمهای باقی ماندهء زهرا (س)!

 


رویای آب

ارسال  شده توسط  نغمه انتظار در 87/2/27 8:2 عصر

 

آنکه به وجود آب اطمینان دارد ،

 تشنه نمی ماند.                                                                                                 

(خطبه4 نهج البلاغه )

                                                               


قرار ملاقات با رئیس جمهور؟!؟

ارسال  شده توسط  نغمه انتظار در 87/1/22 3:12 صبح

 

از دوستم پرسیدم: چیه چرا اینقدر به خودت میرسی؟! گفت: امروز شنیدم قراره از منطقه یه بازرس بیاد !

گفتم : بازرس ! . . . .

در پست قبلی از قرار ملاقات نامزدی گفتم ! راستش من و چه به عشق !!!دوستم درست میگفت که هیچی نمی فهمم ! اما خب اینجوری هم که نمی شه آدم هی بگه نمی فهمم و دست روی دست بذاره ! ولی آخه این حرفا خیلی بزرگتر از دهن ماست! خب چی کار کنیم ! ؟ گفتم اول از قرار ملاقاتهای دیگه بگم شاید خودش برامون درست کنه !

اگه یه روز صبح که از خواب بلند میشید بهتون بگن امروز یک قرار ملاقات مهم با رئیس جمهور دارید که می تونید همهء حرفاتون رو بهش بزنید چی کار میکنید؟!! خب رئیس جمهور که آدم کمی نیست یک مقام رده بالای مملکتی که می خواد وقت باارزششو که مال رسیدگی به کارهایی چندین میلیون آدمه رو بذار فقط برای شما که هر چه می خواهد دل تنگت بگی ! 

خیلی خوش به حالت می شه نه ! تازه اگه بهت بگن هر چی هم گفتی اجرا میشه چه حالی می کنه ! نه !؟!

قرار ملاقات با یه آدم بزرگ کل زندگیمون رو دگرگون میکنه ! حالا تازه از افتخاری که بعدا می کنیم و فخری که به همه می فروشیم نمیگم !!

                                

  راستی یه خبر خیلی مهم !!

شما یک قرار ملاقات مهم و اساسی دارید که میتونه زندگیتون رو زیرو رو کنه !

با رئیس جمهور ؟! نه !

با رهبری ؟! نه ! از اونها هم بزرگتر !

 

 با کسی که از همهء عالم قدرتمندتره ! بزرگتره ! و مهربونتره !

راستی هر چی هم که از ته دلتون بخوای بهتون میده !

 

   آواز لطیفی که هر روز ما رو یاد قرار ملاقاتمون میاندازه با الله اکبر شروع میشه !

              الله اکبر !

سلام منو هم برسونید !

یا علی !

 


هر روز یه قرار مهم داریم !

ارسال  شده توسط  نغمه انتظار در 87/1/20 2:29 عصر

چند وقت پیش یکی از دوستام رو دیدم که با نامزدش قرار داشت ! نمیدونید چقدر به خودش رسیده بود بهترین لباس ،بهترین . . . . !تازه از دو ساعت پیش آماده شده بود که خدای نکرده به هر بهونه ای از ترافیک گرفته تا آب و هوا دیر نرسه ! با تعجب پرسیدم خب حالا که آماده ای و لی یک ساعت دیگه باید بری سر قرار! الان کجا داری می ری ! نگاه عاقل اندر سفیهی به من کرد و گفت می خوام برم سرقرار دیگه !

گفتم: یک ساعت زودتر!!! گفت: تو هیچی از عشق نمی فهمی!

یه جورایی از خودم بدم اومد ! راست می گفت من پر مدعا هیچی از عشق که چه عرض کنم از زندگی نمی فهمم !

ماها هر روز قرار ملاقات مهم داریم قراری که کل عالم هستی حسرتشو می خورند و ما . . .

هر روز صدای زنگ در قلبمونو با لطیفترین ترانه هستی می شنویمو . . .

هزارو یک بهونه و توجیه مسخره داریم که سر قرار دیر برسیم یا اصلا نریم!!!  

خب الان کار دارم خیلی مهمه!!! ... بذار حالا جواب این مشتری رو بدم بعد ...یه صفحه دیگه مونده وقتی خوندم .. . خوابم میاد آدم باید در این جور مواقع بانشاط باشه  . .. . .یا بدتر از همه حال ندارم . . . !!!

بیاین برای هم دعا کنیم که وقتی زنگ تلفن قلبمون به صدا در اومد با اولین زنگ گوشی رو برداریم آخه نباید خدا رو پشت خط نگه داشت !!!!

 

                                                

 

 


عالم به رقص آمده!

ارسال  شده توسط  نغمه انتظار در 87/1/6 5:22 عصر

 

شکر لله شکرا ، شکرا لک یا الله

خداوند مهر تو را سپاس که عصاره محبت آسمانی خویش را به زمینیان تشنه بخشیدی !

ای مهربان تو میدانستی که هیچ زمینی را لیاقت  لمس قدم های نور نیست !

محبوبت را در کنار خانهء خویش متولد کردی تا هستی دلیل خلقتش را بیابد !

عالم به رقص آمده و نمی داند چگونه این نعمت عظیم را سپاس گذارد !

پس با کلام نور هم صدا شویم:

 

خوش رحمتی است یاران صلوات بر محمد

گوییم از دل و جان صلوات بر محمد   

در آسمان فرشته مهرش به حق سرشته

بر عرش حق نوشته صلوات بر محمد

صلوات اگر بگویی یابی هر آنچه جویی

گر تو زخیل اویی صلوات بر محمد

والله که دیدهء من از نور اوست روشن

جان من است و من تن ، صلوات بر محمد

                                                          شاه نعمت الله ولی


حقیقت هستی

ارسال  شده توسط  نغمه انتظار در 87/1/6 4:51 عصر

 

 احد در میم احمد گشت ظاهر

در این اول آمد عین آخر

زاحمد تا احد یک میم فرق است

جهانی اندر این یک میم غرق است

محمود شبستری


زندگی یعنی مردن برای او

ارسال  شده توسط  نغمه انتظار در 87/1/1 1:15 صبح

 

پارسال همین موقع جنوب بودم پادگان دوکوهه ، حسینیه گردان تخریب

سال تحویل نیمه شب بود!

 انگار هنوز دارم با کاروان هجرت پیاده از پادگان می رم حسینیه

شب بود و ظلمات و سکوت

من بودم و خدا و . . .

خود تکانی یادل تکانیم رو در نیمه های شب دوکوهه می کردم در سکوت رازآلود گردان تخریب

سقف حسینیه آسمان بیکران خدا بود و من آرزو می کردم که دلم هم مثل حسینیه گردان تخریب بی سقف باشد تا در ستاره باران خدا غوطه بخورم!

چقدر دل تنگم!

توی جنوب آدما خاکیند هم لباساشون هم دلاشون! شاید برای اینکه یادشون نره که از خاکند بی ادعاترین موجود هستی!

دلم تنگه اما نه فقط برای جنوب که برای مردن ، مرگ را تجربه کردن!

بهترین لحظه برای مردن همین لحظه است!

خیلی وقته که ما هم مثل دست ساخته هامون مصنوعی شدیم و مادر حقیقیمون طبیعت رو فراموش کردیم !

اگه با طبیعت زندگی می کردیم هیچ وقت اسیر عادت نمی شدیم اسیر روزمره گی!

بیائید با زمستان بمیریم تا با بهار زنده شویم !

همهء ما تشنهء مرگیم ولی نه مرگ به معنی نابودی که در اعماق روحمان مرگ یعنی تولدی دوباره !

موتوا قبل ان تموتوا

گردان تخریب تجربهء شیرین مرگ را در قبرهای کنار حسینیه به نمایش می گذاشت

همانطور که زیبا زندگی کردن برای انسانها ارزشمنده، زیبا مردن هم آرزوی تاریخی آدمهاست!

و برای رسیدن به هر دو بیائید امشب بمیریم برای او

تا طلوع آفتاب فردا زندگی کردن برای او رو هم تجربه کنیم

راز تخریبچی های جبهه این بود که اول مین های وجودشون رو خنثی می کردن بعد مین های عراقیها رو

چون می دونستند اینجوری می تونند خالصانه برای معشوقشون فدا بشند و او هم قبولشون کنه !

خداوندا ! در این آخرین شب سال 1386 خودم را خانواده و تمام دوستانم و تمام آدمهای روی زمین را به خودت می سپارم!

ای مهربان خدای خوبم! خودت ما را از منیتمون و از هر چیزی غیر توست رهایی بخش و لذت بندگیت را به تک تکمون بچشون!

یا علی!


من انتخاب می کنم پس هستم

ارسال  شده توسط  نغمه انتظار در 86/12/21 11:55 صبح

 

من مسلمان شیعه ایرانی هستم پس حق انتخاب دارم

هر کدام از این القاب به من حق انتخاب می دهد

انسانم حق انتخاب دارم مسلمانم حق انتخاب دارم شیعه ام . . . . .

برای اینکه ثابت کنم اینها که گفتم هستم باید انتخاب کنم !

ما هر روز در حال اننخاب کردنیم هر لحظه!

انسان موجودی مختار !

انتخاب میکنیم خوب باشیم یا بد ، راست بگوییم یا دروغ ، مهربان باشیم یا بدخلق . . . .

انتخابهای ماست که مارا می سازد و همچنین جامعه مان را ، به ما شخصیت و هویت می دهد و زندگی را برایمان معنا می کند

انتخاب شهامت و جسارت می خواهد و هیجان انگیزترین کار بشری است که مخصوص انسان است .

من انتخاب می کنم پس هستم


   1   2   3      >