چند وقت پیش یکی از دوستام رو دیدم که با نامزدش قرار داشت ! نمیدونید چقدر به خودش رسیده بود بهترین لباس ،بهترین . . . . !تازه از دو ساعت پیش آماده شده بود که خدای نکرده به هر بهونه ای از ترافیک گرفته تا آب و هوا دیر نرسه ! با تعجب پرسیدم خب حالا که آماده ای و لی یک ساعت دیگه باید بری سر قرار! الان کجا داری می ری ! نگاه عاقل اندر سفیهی به من کرد و گفت می خوام برم سرقرار دیگه !

گفتم: یک ساعت زودتر!!! گفت: تو هیچی از عشق نمی فهمی!

یه جورایی از خودم بدم اومد ! راست می گفت من پر مدعا هیچی از عشق که چه عرض کنم از زندگی نمی فهمم !

ماها هر روز قرار ملاقات مهم داریم قراری که کل عالم هستی حسرتشو می خورند و ما . . .

هر روز صدای زنگ در قلبمونو با لطیفترین ترانه هستی می شنویمو . . .

هزارو یک بهونه و توجیه مسخره داریم که سر قرار دیر برسیم یا اصلا نریم!!!  

خب الان کار دارم خیلی مهمه!!! ... بذار حالا جواب این مشتری رو بدم بعد ...یه صفحه دیگه مونده وقتی خوندم .. . خوابم میاد آدم باید در این جور مواقع بانشاط باشه  . .. . .یا بدتر از همه حال ندارم . . . !!!

بیاین برای هم دعا کنیم که وقتی زنگ تلفن قلبمون به صدا در اومد با اولین زنگ گوشی رو برداریم آخه نباید خدا رو پشت خط نگه داشت !!!!