یا عشق
خواب می دیدم مجلسی بر پا بود ، از یک طرف هیاهو ، از یک طرف پایکوبی و طرف دیگر ناله های جگرسوز !
در اقیانوس هستی طوفانی عظیم در گرفته بود
هل من ناصر ینصرنی؟!
ملائک صف بسته بودند و چون دسته های عزاداری بر سر و روی می زدند
هستی برای یاری عشق خدا در زمین از هم پیشی می گرفتند
هل من ناصر ینصرنی
ولی این ندای عجیب همگان را به حیرت وا داشته
و دست رد به سینهء هستی زده بود
آسمان زمین می بوسید و التماس می کرد ، اما الههء عشق نمی پذیرفت !
آب خود را به دل کویر می زد ، تشنگی نمایان می ساخت و سیراب نمی شد !
هل من ناصر ینصرنی
انسانیت در اقیانوس عمیق طوفانی در حال غرق شدن بود
شگفت ندایی است !!
کشتیبان رهایی !
نا خدای عشق یاری می جوید !؟
تک تک انسانها را به نام صدا می زند!
آیا کسی هست که مرا یاری کند ؟!!
ای نور خدا در ظلمات زمین ! مائیم که در حال غرق شدنیم و یاری می جوئیم !
آخر چگونه حقیقت نجات بر روی کشتی سلامتی از غرق شدگان یاری می خواهد ؟!
در کربلا تابلویی را خواهید دید مثال زدنی !
انگار همه چیز واژگونه گشته است
هل من ناصر ینصرنی
این ندایی است که از اعماق وجود تمامی آدمیان عرش را می لرزاند
و منجی آنکه همه به این ندا او را خوانده اند ، خود با قلب آدمیان همسرایی می کند
هل من ناصر ینصرنی
انگار قانون هستی دگرگون گشته!
در هیچ مرامی پاسخ مهر خشم نیست ، پاسخ لبخند ، غضب !
در هیچ سرزمینی جواب لطافت را با شمشیر نمی دهند
جهان واژگونه گشته !
دستس که برای یاری غرق شدگان آمده را خود قطع می کنند و در حال هلاکت پایکوبی می کنند !!!