ارسال
شده توسط نغمه انتظار در 86/8/6 10:37 عصر
به نام خداوند مهر
گفت پیلی را آوردند بر سر چشمه ای که آب خورد ، خود را در آب می دید و می رمید . پیل می پنداشت که از دیگری می رمد ، نمی دانست که از خود می رمد .
همهء اخلاق بد _ از ظلم و کین و حسد و حرص و بی رحمی و کبر _ چون در توست نمی رنجی ، چون آن را در دیگری می بینی ، می رمی و میرنجی ؟
( فیه ما فیه
جلال الدین محمد مولوی)