سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قدر او

ارسال  شده توسط  نغمه انتظار در 90/5/30 11:19 عصر

کوچه گرد شبهای شهری هستم که غربت آشنای دیرینه اش شده است ! می گویند امشب شب قدر است !
چه اسم عجیبی است برای امشب !
شب قدر به عزای کسی نشسته است که قدرش را نشناختند !
هزار اسم خدا را زمزمه کن !
هزار هزار رکعت نماز بخوان !
هزار هزار بار ختم قرآن کن !هزار هزار.....
شاید ذره ای از او ، شاید قطره ای از اقیانوس بیکرانه اش....
نه چگونه ممکن است وقتی درکی از قرآن صامت نداریم قرآن ناطق را بشناسیم!

عالمی را غربت فراگرفته است!
آری امشب ملائک به زمین می آیند هروله کنان تا حقیقت عالم هستی را به آسمان برند
چرا که زمین بارامانت نتوانست ...

کوفه به اندازه همه هستی وسیع گشته است تا همه زمانها گسترش یافته اما....
اما.... نفسم در این شهر بالا نمی آید ، دلم آرام نمی شود، چه غوغایی است .....
همه قرآن به سر گرفته اند قرآن راشفیع خود قرار داده اند تا خدا آنها را ببخشد !

امشب دردانه های هستی هم قرآن به سر دارند و باز چون سی سال گذشته بی صدا می گریند ....
قرآن ناطقی که آرام به سوی معبود خویش پر می گشاید
فزت و رب الکعبه....


خوش به حال شتران !!

ارسال  شده توسط  نغمه انتظار در 87/5/5 4:47 عصر

                                                        به نام او

تا حالا شده آرزو کنید که کاش شتر بودید !!!

من بعد از خوندن این نامه چنین آرزویی داشتم ! آهی که کشیدم و با حسرت گفتم خوش به حال شتران ! البته شتران این نامه !

حیوانات را به دست چوپانی که خیر خواه و مهربان ، امین و حافظ که نه سختگیر باشد و نه ستمکار ، نه تند براند و نه حیواننات را خسته کند بسپار و به او سفارش کن :

بین شتر و نوزادش جدایی نیفکند ، وشیر آنرا ندوشد تا به بچه اش زیانی وارد نشود در سوار شدن بر شتران عدالت را رعایت کند و مراعات حال شتر خسته و زخمی(که سواری دادن برای او سخت است)را بنماید . آنها را در سر راه به درون آب ببردو از جاده هایی که دو طرف آن علفزار است به جاده ء بی علف نکشاند و هر چند گاه شتران را مهلت دهد تا استراحت کنند و هرگاه به آب و علفزار رسید ، فرصت دهد تا علف خورند و آب بنوشند .

این نامه25 نهج البلاغه از امیرالمؤمنین در زمان حکومتشان به یکی از ماموران مالیاتی است!

کاش شتر بودم ولی در حکومت علی !

سنگ بودن در حکومت معصوم می ارزد به تظاهر به آدمیت در این زمانه چرا که در خیال خام خویش می اندیشیم که انسانیم ولی نمی دانیم قلبمان در ظلمات این زمانه از سنگ سخت تر شده !

چقدر این گونه مهربانیها در این زمانه غریب است حتی با آدمها چه برسد به حیوانات!

خداوندا زمین مهربانی را از یاد برده !

مهربانا! تشنه ایم و در عطش ظهور تجلی محبتت می سوزیم !

اللهم عجل لولیک الفرج

 


7 شوال (روز علی )

ارسال  شده توسط  نغمه انتظار در 86/7/27 7:3 عصر

 

                                                 لا فتی الا علی   

                            لا سیف الا ذوالفقار

  

                               امروز ندای جبرئیل در احد چه سرهایی که به گریبان می برد 

    و تنها علی است که با بیش از 60 زخم که در دفاع از پیامبر برداشته پیبروز آسمان و زمین است .

   به نقل صدوق در علل الشرایع ، علی (ع) هنگام دفاع از وجود پیامبر به قدری پافشاری و فداکاری کرد که شمشیر او شکست و پیامبر شمشیر خود را که ( ذوالفقار ) بود به وی مرحمت نمود که به وسیلهء آن به جهاد در راه خدا ادامه داد .

   ابن اثیر در تاریخ خود می نویسد : وجود پیامبر از هر طرف مورد هجوم دسته هایی از ارتش قریش قرار گرفت . هر دسته ای که به آن حضرت حمله می آورد ، علی به فرمان پیامبر به آنها حمله می کرد ، وبا کشتن برخی ، موجبات تفرق آنها را فراهم می ساخت . این جریان چند بار تکرار شد . در برابر این فداکاری ، امین وحی نازل گردید و فداکاری علی را نزد پیامبر ستود و گفت : این نهایت فداکاریست که این افسر از خود نشان می دهد ، رسول خدا امین وحی را تصدیق کرد و گفت : من از علی ، و او از من است  سپس ندائی در میدان شنیده شد که مضمون آن دو جمله زیر بود :

                                     (لا سیف الا ذوالفقار ، لا فتی الا علی )

 


دستان خدا

ارسال  شده توسط  نغمه انتظار در 86/7/25 7:34 عصر

 

    آرام باش ،

              توکل کن ،

                        تفکر کن ،

                         سپس آستین ها را بالا بزن ،

    آنگاه دستان خداوند را می بینی که زودتر از تو دست به کار شده .

                                                                                   نهج البلاغه