دل به زمزمه آب بسپار  

سالهاست که مرثیه می خواند

و غمش را هیچ تسلایی نیست

می شکند، خرد می شود و بر ویرانه های خویش قدم می گذارد اما دل سوخته اش را مرهمی نمی یابد

در کاش هایش غوطه می خورد و در حسرت لبهای خشکیده حسین جان می سپارد

از بی قراریش هرکس لب به او آلوده می کند با او همنوا می شود:

یا حسین ، سلام بر لب تشنه حسین

آب آنقدر درشرم تشنگی حسین آب شد که جرعه جرعه اش ذکر حسین گشته