....وقتي خواستم زندگي کنم، راهم را بستند.وقتي خواستم ستايش کنم، گفتند خرافات است.وقتي خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.وقتي خواستم گريستن، گفتند دروغ است.وقتي خواستم خنديدن، گفتند ديوانه است.دنيا را نگه داريد، ميخواهم پياده شوم....در وبلاگم منتظرتان هستم...
سلام گفتاريست از پروردگاري مهربان سلام دوست من اومده بودم تا يه نگاهي به وبلاگت بکنم و از مطالبش بهره ببرم ولي پيش خودم گفتم که شما عزيز رو به جشن گريه که قراره در تاريخ 20 شهريور 88 برگزار بشه دعوت کنم و از بخوايم همونجا هر چي درد دل دارين و انتظار از معبودتون بگين. اميدوارم که با تشريف فرمييتون ما رو سرافراز کنين.اين جشن قرار هست ما رو به آسمون نزديکتر کنه و يه کمي هم ما رو از زميني بودنمون کم کنه تا بيشتر به اصالت بهشتي بودنمون نزديکتر کنه اينجا اومديم و ميخوايم اين جشن رو برگزار کنيم تا يه کمي از پدرمون آدم آدميت ياد بگيريم و ياد بگيريم وقتي اشتباه ميکنيم به جاي اينکه کار رو بدتر کنيم با يه اعتراف به گناه و قبول کردن اشتباه خدامون رو توي دلامون نگهداريمو به هيچ قيمتي حاظر نشيم که جاي خداي مهربون شيطون رو بنشونيم تا بجاي برترين خلق پست ترين اونها بشيم.ما توي اين جشن قراره شرمنده شدن رو ياد بگيريم و اينکه چطور گريه رو به لبخند بخشيده شدن گره بزنيم .اميدوارم که تشريف بيارين .
خداي مهربونمون نگهدارتون باشه
اللهم صلي علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
سلام دوست من
واقعآ قابل تآمل بود......
موفق باشي
ياعلي
زنده باد آن كس كه گاهي يادي از ما ميكند!
از خجالت ما غريبان غرق در يا ميكند