گفتم میای با هم بازی کنی، تو قبول کردی

و چه هم بازیه خوبی بودی

گاهی وقتها جلوت کم میاوردم

گاهی وقتها من برنده می شدم

ولی هر چی بود تنها بازی و رقابت شیرینی بود که برد و باختش لذت داشت

تنها بازی ای که گاهی دلم می خواست تو برنده باشی البته گاهی و نه همیشه

تنها بازی ای  که می تونست به اندازه تمام آدمها جا  برای هم بازی داشته باشه

با هم قرار گذاشتیم هم بازیهامون رو زیاد کنیم

چقدر هیجان انگیز بود وقتی بازی که با دونفر شروع شده بود رو به اندازه یه خانواده یه فامیل بزرگ یک محله یک شهر یک کشور وحتی دنیا گسترش  می دادیم

بعد از یه مدتی حرفه ای شده بودیم ولی از بازی خسته نمی شدیم

شاید تنها بازی که خودش خستگیمون رو در می کرد و تنها بازی ای که اصلا تکراری نمی شد

تنها بازی ای که بزرگ و کوچیک نداره، پیر و جوون نداره، مرد و زن نداره، سیاه و سفید نداره، شرق و غرب نداره، پولدار و بی پول نداره......

بازی محبت!!

قرار بود هر کی بیشتر محبت کنه اون برنده بشه مرحله بعدیش قرار شد هر کی زیباتر محبت کنه

مرحله بعدی هر کی به افراد بیشتری محبت کنه، مر حله بعدی.....

تنها بازیه که مرحله هاش تموم نمیشه، آخر نداره