هارون چاره ای ندید جز آنکه امام موسی کاظم را زندانی کند . وقتی امام را به زندان فرستادند، ایشان سجدهء شکر به جا آوردند:

( خداوندا ! بارها از تو خواسته بودم که برای عبادت ، گوشهء خلوتی به من عطا کنی. اینک خرسندم که دعایم را اجابت کردی و در این مکان ، می توانم با تو سخن بگویم. برای این توفیق از تو سپاسگزارم)

از آن پس ، امام علیه السلام از هنگام صبح تا ظهر ، سر به سجده می گذاشتند و عبادت می کردند و به این ترتیب ، اوقاتشان را سپری می کردند . بعد از نماز ظهر ، باز امام سر به سجده می کذاشتند تا وقت نماز مغرب ،فقط زمان غذا خوردن یا تجدید وضو بود که عبادت قطع می شد.

هارون کلافه شده بود . فکر می کرد زندان امام را در هم خواهد شکست، اما  ایشان را قوی تر از هر زمانی می یافت .