صدای زنجیر می آید  تاریخ روایتگر صدای زنجیر است

کاروان ، در صدای غم انگیز زنجیر به شام می رسد

و در هیاهوی جشن و پایکوبی شامیان خسته از رنج غربت به در بار شوم یزید قدم می گذارد

 

یزید با قهقهه های مستانه اش ، وارث تمامی پلیدی تاریخ

در مقابل شجرهء طیبه ء الهی ، شهر های جاهلیتش را مرور می کند

لعبت هاشم بالملک فلا       خبر جاء و لا وحی نزل

 

زینب مرد آفرین روزگار

بنت الجلال اخت الوقار

با کلام علی وارش ، مستی پیروزی کاذب را از سر این ملعون می پراند

. چهرهء منحوس جاهلیتش را بر همگاه نمایان می سازد

و توهم کشتن دین را بر سلطنت سست بنیادش می شکند

 

صدا ی اذان بلند می شود

اذانی که حکایت از خون می کند

ندای الهی برای بشریت  ، که با خون حسین جان تازه یافته است

ونام الله و رسولش را در گوش تاریخ زمزمه می کند. . .